دلالت احوال ظاهرى بر احوال باطنى،
سیما شناسی
(1274) چون که نزد چاه آمد شیر، دید |
|
کز ره آن خر گوش ماند وپا کشید |
(1275) گفت: « پا واپس کشیدی تو چرا؟ |
|
پای را واپس مکش، پیش اندآ» |
(1276) گفت: « کوپایم؟ که دست و پای رفت |
|
جان من لرزید ودل از جای رفت |
(1277) رنگ رویم را نمىبینى چو زر ؟ |
|
ز اندرون خود مىدهد رنگم خبر» |
(1278)حق چو سیما را معرف خوانده است |
|
چشم عارف سوى سیما مانده است |
(1279) رنگ و بو غماز آمد چون جرس |
|
از فرس آگه کند بانگ فرس |
(1280) بانگ هر چیزى رساند زو خبر |
|
تا بدانى بانگ خر از بانگ در |
(1281) گفت پیغمبر به تمییز کسان |
|
مرء مخفى لدى طى اللسان |
(1282) رنگ رو از حال دل دارد نشان |
|
رحمتم کن، مهر من در دل نشان |
(1283) رنگ روى سرخ، دارد بانگ شکر |
|
بانگ روى زرد باشد صبر و نکر |
سیما: نشانها و علامتهاى صورت از رنگ و شکل. این واژه در قرآن کریم شش بار[1] استعمال شده ودر همهْ موارد ، صحبت از دلالت آثار ظاهری بر امور باطنی است.ازجمله آیهى شریفه:«وَ عَلَى اَلْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ»[2] .
جرس: زنگى بزرگ از آهن بشکل بیضى ناقص و یا استوانه که میان تهى است و در درون آن، کوبه و میلهاى آهنین قرار دارد، این زنگ را بر پهلوى شتر مىبندند و چون شتر حرکت مىکند آن میلهى آهنین بسطح درونى این زنگ مىخورد و از اصابت آن آوازى بلند بر مىخیزد، گاهى نیز چند پیاله زنگ (زنگهاى نیم دایره) را بجاى میله از درون جرس مىآویزند.
به تمییز کسان: یعنی چنان که آگاهان تشخیص می دهند.
کسان: یعنی مردان عارف ودل آگاه.
مرء مخفى لدى طى اللسان:برگرفته است از فرمودهْ مولا علی که « تَکلّمُوا تُعرَفُوا، فَانّ المَرءَ مَخبُوءٌ تَحتَ لسانِهِ، سخن بگویید تا شناخته شوید.به راستی مرد در زیر زبانش پنهان است»[3]
نکر: یعنی بد طمعی.
() شیر چون با خرگوش براه افتاد در حال غضب و کینه بود.( 1274) پیشا پیش او خرگوش دلیرانه راه مىرفت ولى ناگاه پا پس کشید و از شیر عقب ماند. وقتى شیر نزدیک چاه آمد دید خرگوش عقب مانده است.
( 1275)گفت اى خرگوش چرا عقب ماندهاى عقب نمان و پیش بیا. ( 1276)خرگوش گفت دیگر من پاى رفتن برایم باقى نمانده دلم از جا کنده شده و جانم بلرزه در آمده. ( 1277) رنگ و روى زرد مرا ببین همین ظاهر حال از وضع در و نیم خبر مىدهد. ( 1278) خداى تعالى معرفى مؤمنین را در آیه شریفه «سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ » از سیماى آنها ذکر کرده و بهمین جهت عارف ناظر بسیما مىباشد.( 1279) رنگ و بو مثل زنگ غماز هستند و خبر از مبدأ و منشأ خود مىدهند و شیهه اسب شنونده را از وجود این حیوان با خبر مىکند. ( 1280) صداى هر چیز همان چیز را معرفى مىکند تا بانگ خر از بانگ در تمیز داده شود. ( 1281) پیغمبر خدا براى تمیز مردمان از یکدیگر فرمود که مرد در زیر زبان خود پنهان است.( 1282) رنگ چهره از حال دل خبر مىدهد پس اى شیر بمن رحم کن.( 1283) رنگ و روى سرخ در باطنش شکر نهفته و رنگ و روى زرد از تلخى صبر و بد طعمى خبر مىدهد.
صحبت از علامتها، حالتها، تفکر و شخصیت انسان، در چهرهْ اوست. این آثار، علائم و رنگ و بوی هرچیز، حکایت کنندهْ وجود آن است، چنانکه زنگ شتر، از وجود کاروان خبر میدهد. بعقیدهى مولانا تمام حرکات خارجى و انفعالات اعضا، منبعث از احوال درونى است و میان آنها پیوستگى و ارتباط وجود دارد و از احوال و حرکات خارجى به کیفیات نفسانى پى مىتوان برد، سیما ورنگ و روی هرشخصی با انسان آگاه سخن میگوید. سرخرویی، حکایت از شکر و خشنودی میکند و زردرویی، نشانهْ انسان شکیبا، ولی ناخوشنود است.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |